تن تو ظهر تابستونو به یادم میاره
رنگ چشامای تو بارونو به یادم میاره
وقتی نیستی زندگیم فرقی بازندون نداره
قهر تو تلخی زندونو به یادم میاره
من نیازم تورو هرروز دیدنه
از لبت دوس دارم شنید
تو مثه وسوسه شکاریک شاپرکی
تو مثه شوق رها کردنه یک بادبادکی
تو همیشه مثه یک قصه پر از حادثه ای
تو مثه شادی خواب کردنه یک عروسکی
من نیازم تورو هرروز دیدنه
از لبت دوست دارم شنیدنه
تو قشنگی مث شکلای که ابرا میسازن
گلای اطلسی از دیدن تو رنگ میبازن
اگه مردای تو قصه بدونن که اینجایی
برای بردن تو با اسب بالدار میتازن
من نیازم تورو هرروز دیدنه
از لبت دوست دارم شنیدنه
تو بزرگی مث اون لحظه که بارون میزنه
تو همون که هر لحظه تورگهای منه
تو مثه خواب گله سرخی لطیفی مثل خاک
من همونم که اگه بی تو باشه جون میکنه
من نیازم تورو هرروز دیدنه از لبت دوست دارم شنیدنه
برچسب : نویسنده : raviyeehsasata بازدید : 169