مدیریت بحران...

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

    امکانات وب

    حس خوبیه وقتی کنارته ... وقتی همه رو دور می زنه باتو باشه ... حتی مرورش از خود اتفاق هم قشنگ تره...
    اولش ف کردم یه عمل سطحیه ولی وقتی دیدمش متوجه شدم خیلی هم سطحی نبوده ! الهی بمیرم چ دردی کشیده بود 
    همیشه ب خاطر اینکه من نگران نشم می گفت چیزی نیست...
    همین طوری جاش تو دلم بود و همه جوره قشنگ بود من همیشه ازعمق چشمش دنیا رو متفاوت می دیدم حس می کردم
    به دور دست می رسم به یه جای خیلی قشنگ وپرت
    اما حالا دیگه چشم از چشمش برنمی داشتم دوس داشتم بیشتر غرق بشم بیشتر مبتلا بشم
    انگار تسلط کامل داشت و یه جورایی حس کردم چقدر حواسش بهم هست ، اولش جون نداشت آخراش مثه قرقی می دوید گاهی وجود یه آدم به زندگیت امید می ده همیشه دوس داری به جلو حرکت کنی بدون اتلاف وقت...ماهمه جوره موندیم صاعقه زد خندیدیم سونامی شد گذشتیم طوفان اومد پرواز کردیم درست وقتی که افتادیم وسط بحران مدیریت کردیم کمی به اتمام این بحران رسیدیم و خیلی سختی کشیدیم ولی به نظرم خیلی ارزش بالایی داشت وتجربه ی متفاوتی بود
    این جور وقت ها آدم قدر داشته ها و قدر عشق و قدر تموم انتظارهایی ک کشیده رو بیشترمی دونه
    و می دونه هیچی جای این رنجا رو پر نمی کنه رنج هایی که شیرین تموم شدن می دونی شاید گاهی خیلی ربطی به آمدن بهار و آفتاب و باران قشنگ بی وقتش ندارد.ولی فکر میکنم الان وقت خوبیست کمی حس هایمان را پشت و رو کنیم پهن کنیم جلوی آفتاب هوا بخورند حالشان جا بیاید.
    درست مثل زمین که خاکش را زیر و رو می کنند برای کاشتن بذری نو.
    دارم همین کار را می کنم.حواسم را داده ام دست باد.پهن کرده ام جلوی آفتاب.پشت و رویشان کرده ام.شاید کسی را بی دلیل دوست نداشته ام.شاید اخم و قهرم بی خود و بی جا بوده.اشکالی ندارد درز بی سلیقه دوخته شده ی احساسم را دوست دارم .بهتر است باشد آفتاب بخورد بلکه بدیش مثل قطره ی بنزین از روی لباس خاطرم بپرد.
    دوست داشتن و نداشتنهایتان را بتکانیدغمهایتان را شادیهاتان.
    احساستان را کمی هوا بدهید. یک وقتهایی خوبست افسار دلت را شل کنی تا هرجا که دلش خواست برود. هر کاری خواست بکند. هر چه دوست داشت بگوید.همیشه که نیاید عقل و منطق حکمرانی کنند.مصداق این حرفم هم این بود که،دیدی وقتی قرار است بمبی را که تا چند ثانیه ی دیگر منفجر می شود خنثی کنی و تو هیچ سر رشته ای از این کار نداری؟از بین سیمهای قرمز و آبی و سفید دلت یکی را نشانت می دهد و تو حرفش را گوش می کنی و اتفاقا هم درست از آب در می آید. زمان روی یک ثانیه مانده تا انفجار بمب از شمارش معکوس باز می ماند... 

    باورم نمی شه ...
    ما را در سایت باورم نمی شه دنبال می کنید

    برچسب : مدیریت بحران,مدیریت بحران چیست,مدیریت بحران pdf,مدیریت بحران در بیمارستان,مدیریت بحران زلزله,مدیریت بحران ppt,مدیریت بحران کشور,مدیریت بحران تهران,مدیریت بحران اصفهان,مدیریت بحران آب, نویسنده : raviyeehsasata بازدید : 229 تاريخ : شنبه 20 شهريور 1395 ساعت: 4:51