باورم نمی شه

متن مرتبط با «همین خوبه ابی و شادمهر» در سایت باورم نمی شه نوشته شده است

دور

  • وقتی برای بار اول از دست دادمش متوجه شدم دیگه می تونم همه چی رو راحت از دست بدم ! مثلا بهم می گفتن سمیرا اینکار ضرره ها می گفتم انجام بدید می گفتن این راه بن بسته ها می گفتم برید تاتهش ! می گفتن اخر این قله سقوطه ها می گفتم چتراتونو اماده کنید ! دیگه از هیچی نمی ترسیدم تو تمام زندگیم بودی و تو رو از دست داده بودم ولی زندگی ادامه داشت فکر اینکه دیگه هیچ وقت قرار نیست برگرده خیلی اذیتم می کرد اما واقعیت بود …بعد از اون همه بهم گفتن دیگه الان قدرت داری هر چیزی رو از دست بدی الان دیگه برات راحته و چون تست کزده بودم دیدم اره ازدست دادن اون تنها چیزی بود که نمی خواستم و شد، دیگه از دست دادنا ناراحتم نمی کرد ...تااینکه برگشت و من برگشتشو باور نکردم ف کردم اومده که بره دلش تنگ شده ! بااینکه همه وجودم عاشقش بود اما باخودم می گفتم تو یک بار از دستش دادی دیگه برات راحته!!! اما… میدونی فراموش کردن یک آدم برای باردوم اونم کسی که عاشقشی حتی از بار اول هم سخت تره من تازه میفهمم چرا آدما نمی تونن سیگار یا موادوترک کنن چون باراول که قصد میکنن ترکش کنن تازه میفهمن چقدر مبتلاش بودن و وقتی دوباره بعد از ترک ، سیگار می کشن با تمام وجود سیگارو میکشن داخل !ازش لذت میبرن باتمام وجود ، حالا میفهمم که تو تنها چیزی هستی که میتونه ازدست دادنت حالمو وخیم کنه ! خیلی رک بخوام بگم اینه که از دست دادن تو باردوم حتی از باراولم سخت تره ! وهربار سخت تر از قبل!آره می ترسم بری…می ترسم نیایی…می ترسم دوباره …کاش میشد باهمین دستام رویای قلبمو بسازم ! کاش ، اما و اگری نمیومد وسط…کاش خیالم از بودنت از داشتنت راحت بود کاش هی بشه و بشه و بشه ... چرا همش دوره عشقو باید وقتی حواسش نیست پرید و بغلش کرد و همون جا مُرد...Adb, ...ادامه مطلب

  • چرا تموم نمیشی

  • می خواهم از تو بنویسماز تو که اصالت نگاهت را سال هاستدر اندام شب بافته ایو حضور سرکشت رابر تبِ طوفان...شنیده ام جایی کسی هوای مرا داردمی خواهم از این همه راه...می خواهم از تو بنویسم بخوانید, ...ادامه مطلب

  • حال ِِ خوب …

  • امروز بهم گفت : چقدر قشنگی, ...ادامه مطلب

  • دخترگندمگون...

  • پسری ازقبیله ی روبرو عاشق گیسوان رها شده اش در باد شده بود یا نمی داند شاید هم عاشق رقص دامن رنگارنگ و چین داری که بی شباهت به رقص کولیان صحرایی نیست... من نگاهم را از او دزدیده بودم و او هر سحر با صدای نواختن نی اش به من می گفت که چقدر دوستم دارد و دلتنگ است... و من شبیه دخترکی روستایی که شرم عشق گونه هایش را سرخ می کند و با هر بزک و سرخابی بیگانه است... گاهی با تار نواختن خودرامشغول می کند و در,دخترگندمگون ...ادامه مطلب

  • رقص پروانه...

  • » نمایش این صفحه بدین معناست که نویسنده وبلاگ یک مطلب را بصورت رمزدار درج کرده است و برای مشاهده کامل مطلب نیازمند آن هستید که کلمه عبور مرتبط با این مطلب را دانسته و وارد کنید. ,پروانه ...ادامه مطلب

  • دخترگندمگون...

  • پسری ازقبیله ی روبرو عاشق گیسوان رها شده اش در باد شده بود یا نمی داند شاید هم عاشق رقص دامن رنگارنگ و چین داری که بی شباهت به رقص کولیان صحرایی نیست... من نگاهم را از او دزدیده بودم و او هر سحر با صدای نواختن نی اش به من می گفت که چقدر دوستم دارد و دلتنگ است... و من شبیه دخترکی روستایی که شرم عشق گ, ...ادامه مطلب

  • پرم از حس خوب :)

  • جووانا :  دیم تادا حومعا خقمهن  را حوخ چاز مونپ خنیهو نبلهرماریاکو : ماوا خموه غاعتان بتثچ تاراها ثومبخ جاغ حومعا جووانا : نس کامارا جل غانمو چاز چاز تاراها ماریاکو : عاتغ قانه کحمتاع تادا حومعا جووانا : تادا حومعا سالحوم چاز ترجمه : سرخ پوستی... , ...ادامه مطلب

  • خوشبختی...

  • تن تو ظهر تابستونو به یادم میاره رنگ چشامای تو بارونو به یادم میارهوقتی نیستی زندگیم فرقی بازندون ندارهقهر تو تلخی زندونو به یادم میارهمن نیازم تورو هرروز دیدنهاز لبت دوس دارم شنیدتو مثه وسوسه شکاریک شاپرکیتو مثه شوق رها کردنه یک بادبادکیتو همیشه مثه یک قصه پر از حادثه ایتو مثه شادی خواب کردنه یک , ...ادامه مطلب

  • تُ مســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــئول گلتی ...

  • عزیز یار ، نامه های این تنها نام ،به نام توست و ماه هر شب برای تو...نامه هایم را می خواند و نام تو سر مشق دفتر بی خط زندگیم ..ماه ، قصه بگو ..برای او ..برای من ..زیر گنبد آسمان همیشه دلم سمت توست.وقتی نگین ستاره بر مخمل سیاه شب می درخشد...و من آهسته تر از سکوت با تو سخن می گویم . لطیف تر از حریر رویا ..مانوس تر ازتنهاییم،با تو سخن می گویم..گاهی ابری رهگذر از شب تا سحر می بارد ، و صدای زمزمه  مبهم تو را از دوردستها می شنوم ..شوق قدم زدن زیر باران با تو ،بی چتر و بارانی وچشمهای هردوی ما خیره به رقص سکوت در خاموشی و فراموشی ..مدتها گذشت و برگ برگ رویاهای خوش با شعله های زمان خاکستر شدند و من از تو دورم ...دور ...دور ..اما امیدوار و چشم براه،شاید از پنجره ی قطاری برایم دست تکان دهی..چشمهایم را می بندم ..تورا می بینم..درسایه پنهان ،و در مهر پیدا ..چه رویای  زیبایی !منتظر می مانم ، من با خدا..با ماه ..با گل ..با شمع ..با اشک ..دوستی دیرین دارم و از تو برای آنها سخن می گویم...   دانلود صدای رامین جون وقتی که داشت کتاب می خوند :)))))))))))))  , ...ادامه مطلب

  • همین...

  • ,همین خوبه,همین خوبه ابی دانلود,همین خوبه ابی و شادمهر,همین حرفا دایان,همین الان یهویی,همین حوالی بهنام صفوی,همین حوالی,همین حوالی بهنام صفوی متن,همین حوالی صفوی,همین حوالی متن ...ادامه مطلب

  • تورامی خواهم...

  • در آوای سنگین سکوت امشب، در دست افشانی رویا در ظرافت یک متن، در راز ناشناخته‌ی زیستن تو را عاشقانه می‌خواهم در پوچی یک توهم در اوج وصال، در سودای محکومانه‌ی عشقی، در رویای مشکوکانه‌ی وصلی تو را مجنون‌وار می‌کاوم در پژواک اندیشه‌هایم، در سایه‌ی آرزوهایم و در اوج فاصله‌ای میان کام و دل تو را می‌خواهم. در سادگی یک غزل در شور یک عشق، در وجد عارفانه‌ی یک نیایش در تبلور یک رویا تو را می‌خواهم. مرا در بی‌کسی امشب در غربت لحظه لحظه تنهاییم دریاب، مرا در دریای بی‌کران زندگی و در ویرانه‌های وجودی خسته دریاب. در بی‌صدا گریستن‌هایم در عجزم از این غربت ,تورامی خواهم,دانلودرمان تورامی خواهم ...ادامه مطلب

  • من توراتاعرش خداپیمودم...

  • بچه که بودم ، عشق بود . . . او همیشه با نگاهی با طراوت از مهر به من لبخند میزد..همه جا همراهم بود . همچون نسیم همراه قاصدک.....مثل شبنم و گل...مثل لبخند و کودک..مثل موج و دریا...و عشق زمزمه ی سفر نجوا کرد در گوش روح من..گفت که باید سفری دور رو شروع کند .. گفت همیشه هست.و یک روز هم بر می گردد . او یک امانت به من داد و رفت..یک دل پاک . وگفت وقتی برگشت..فقط همین از من طلب خواهد کرد .لحظه ها تبدیل به سال شد و من به امانتداری و انتظار خوو گرفتم ...گاهی سایه ای از او می دیدم اما سایه . فقط سایه است و با نور واقعیت محو می شود .گاهی شبحی از دور می آمد .اما وقتی نزدیک می رسید ..او نب, ...ادامه مطلب

  • منم و غرورم...

  •   شبیه چای سرد شد...ازدهن افتاد دودشد...هوارفت شبیه نوشته هایی که روی کاغذ آرمیدندوخاکسترشدند دورشد...خیلی دور شبیه همین آدم هایی که می افتند شایدازچشم بغض شد...پرازدرد شبیه اشکی که می چکد...  , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها